محجبه

محجبه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۸ خرداد ۰۲، ۲۰:۳۶ - ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
    روحشون شاد
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

۰۵مهر

چهل روز می‌شود که شدم جبرئیل تو

ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو

چهل روز می‌شود که فقط زار می‌زنم

کوچه به کوچه نام تو را جار می‌زنم

چهل روز می‌شود که بدون توأم حسین

حالا پی نتیجه‌ی خون توأم حسین

چهل روز می‌شود که حسین همه شدم

حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم

مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند

در پیش من، تمام، به زانو در آمدند

علی رضا عظیمی راد
۰۲مهر

      

ما را دنبال کنید

 

علی رضا عظیمی راد
۲۷مرداد

خون خدا
 

خون حسین نه بر خاک که برآسمان پاشیده شد مگر سرخی شفق گواه این حقیقت نیست؟
عاشورا حرکتی آگاهانه در راه رهایی است. تنها راه نپوسیدن، فوران فریادهای فروخفته نفس هایی است که در گلو خفه شده اند.
کربلا،آزمون دادخواهی و عدالت گستری است واین حسین است که در برابر دنیای همه یزیدها ایستاده است.
مردمی که همه چیز را در دنیا می بینند.وبه آب و نانی، ایمان می فروشند، برایشان چه تفاوت می کند که حسین برمسند حکومت باشد یایزید؟ که یزید حتی بیشتر به کار اینان می آید.
حسین آمده تا زمینه حیات طیبه را در زمین خشکیده انسانیت فراهم آورد و بارانی باشد برکویر دل های سوخته .
حسین آمده؛ با مرگی زندگی آفرین، تا آدمی امکان پاک زیستن را بیابد. حسین آمده تا دیوارهای بردگی یزید را فرو ریزد و پنجره ای بگشاید به آسمان بندگی خدا تا پلی بزند به آبی بی کران عشق. کربلا را با غبار کهنگی چه کار؟ که عاشورا آیینه زار جلوه جلال و جمال خداست.

علی رضا عظیمی راد
۲۰مرداد

گاه ابر و گاه باران می شوم
گاه از یک چشمه جوشان می شوم

گاه از یک کوه می آیم فرود
آبشار پر غرورم، گاه رود

گاه قطره، گاه دریا می شوم
گاه در یک کاسه پیدا می شوم

روز و شب هر گوشه کاری می کنم
باغ ها را آبیاری می کنم

نیست چیزی برتر از من در جهان
زندگی از آب می گیرد نشان

گرچه آبم، روزی اما سوختم
قطره تا دریا سراپا سوختم

تشنه ای آمد تا لبش را تر کند
چاره ی لب تشنه ای دیگر کند

تشنه ای آمد که سیرابش کنم
مشک خالی داد تا آبش کنم

تشنه ی آن روز من عباس بود
پاسدار خیمه های یاس بود

خون عباس علمدار رشید
قطره قطره در درون من چکید

 

داغی آن خون، دلم را سوخته
آتشی در جان من افروخته

 

چشم هایم خواب، موجم خفته ی باد
آبی آرامشم آشفته باد

آب هستم ؟ وای من مرداب به
زندگی بخشم ؟ نه، مرگ و خواب به

وای بر من، وای بر من، وای دل
مانده در مرداب حسرت پای دل

پیچ و تاب رودم از درد دل است
برکه از اندوه دل، پا درگل است

گریه ی من، شر شر باران شده
غصه ام در گریه ها پنهان شده

دود داغم ابرها را تیره کرد
آسمان ها را سر تا پا تیره کرد

آب اگر شد اشک چشم از شرم شد
از خجالت، شور و تلخ و گرم شد

آب بودم، کربلا پشتم شکست
آبرویم رفت، پستم، پست پست

حال از اکبر خجالت می کشم
از علی اصغر خجالت می کشم


شاعر:مصطفی رحمان دوست

منبع:نشریه موعود نوجوان، شماره 26.

      

ما را دنبال کنید

علی رضا عظیمی راد
۰۶شهریور
 

تازه رسیده از سفر کربلا، سرت

بین تن تو فاصله افتاده تا سرت

با پهلوی شکسته و با صورت کبود

کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت

پیشانی‌ات شکسته و موهات کم شده

خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟

وقتی که هست دامن من نذر بچه‌هام

در گوشه‌ی تنور بیفتد چرا سرت؟

رگ‌های گردنت چقدر نا مرتب است

ای جان من چگونه مگر شد جدا سرت؟

این جای سنگ نیست، گمان می‌کنم حسین

افتاده است زیر سم اسب‌ها سرت

باید کمی گلاب بیارم بشویمت

خاکی شده است از ستم بی حیا سرت

چشمان تو همیشه به دنبال زینب است...

تا اربعین اگر برود هر کجا سرت

 
شاعر: علی اکبر لطیفیان

      

ما را دنبال کنید

علی رضا عظیمی راد