محجبه

محجبه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۸ خرداد ۰۲، ۲۰:۳۶ - ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
    روحشون شاد
  • ۱۴ فروردين ۰۲، ۱۱:۱۴ - افسانه امیرعبدالهیان
    ممنون عالی
نویسندگان

داستان مباهله

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۳۲ ق.ظ

آیه مباهله

(فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم‏ نبتهل فنجعل لعنه الله على الکاذبین)(آل عمران: 61).
«هرکس با تو پس از آن که آگاه شدى، به مجادله برخیزد ، بگو بیایید تا بخوانیم فرزندان خود و فرزندان شما را، زنان خود و زنان شما را، و جان هاى خود و جانهاى شما را و لعنت‏ خدا بر گروه‏ دروغگو بفرستیم‏» . 

 

مفسران مى‏ نویسند: پیامبر اسلام(ص) به موازات مکاتبه با سران‏ دول جهان، و مراکز مذهبى نامه‏ اى به اسقف نجران «ابوحارثه‏»نوشت و طى آن نامه ساکنان «نجران‏» را به آئین اسلام دعوت نمود اینک مضمون نامه آن حضرت:
«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب (این نامه ‏اى است) ازمحمد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب و احمد را ستایش مى‏کنم و شماها را از پرستش بندگان به ‏پرستش خدا دعوت مى‏ نمایم، شما را دعوت مى‏کنم که از ولایت‏ بندگان‏ خدا خارج شوید و در ولایت ‏خداوند وارد آئید ، و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات(جزیه) بپردازید (که‏ در برابر این مبلغ جزئى از جان و مال شما دفاع مى‏کند) و در غیراین صورت به شما اعلام خطر مى‏شود» (1) .


و برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مى‏ کند: پیامبر آیه مربوط (2) به اهل کتاب را که در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوت‏شده‏اند ، نیز نوشت.
نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به‏«اسقف‏» دادند، وى نامه را با دقت هرچه تمامتر خوانده و براى‏ تصمیم شورائى مرکب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشکیل‏ داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل‏» بود که به عقل و درایت ‏و کاردانى معروفیت کامل داشت، وى در پاسخ اسقف چنین اظهار نمود، اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است ، بنابراین من‏حق اظهار نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور مى‏ شدید ، من مى‏توانستم راه ‏حل هائى در اختیار شما بگذارم.
ولى ناچارم مطلبى را تذکر دهم و آن این که: ما کرارا از پیشوایان مذهبى خود شنیده‏ ایم: روزى منصب نبوت از نسل «اسحاق‏» به فرزندان «اسماعیل‏» انتقال خواهد یافت. و هیچ بعید نیست که‏«محمد» که از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد.
شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئتى از نجران‏» به مدینه ‏برود ، تا از نزدیک با محمد (ص) تماس گرفته و دلائل نبوت او را بررسى کنند.
شصت تن از زبده‏ ترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند و در راس آنان سه پیشواى مذهبى بود این سه تن عبارت بودند از:

1 - «ابوحارثه بن علقمه‏» که اسقف اعظم نجران که نماینده‏رسمى کلیساهاى روم در حجاز بود.
2 - «عبدالمسیح‏» رئیس هیئت و به عقل و تدبیر و کاردانى‏معروف بود.
3 - «ایهم‏» که فرد کهنسال و شخصیت محترم ملت نجران به‏شمار مى‏رفت (3) .

هیئت نجران، طرف عصر درحالى که لباسهاى تجملى ابریشمى بر تن‏ و انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده‏ به پیامبر سلام کردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. احساس کردند که از آنان‏ ناراحت‏ شده است، اما علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمان‏ بن عفان و عبدالرحمان بن عوف که سابقه آشنائى با آنان داشتند، تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند که حل‏ این گره به دست على بن ابى طالب(ع)است، آنان به امیرمومنان ‏مراجعه کردند على(ع)در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهاى ‏خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیائید. در این صورت مورد احترام و تکریم قرار خواهیدگرفت‏» .
نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفیاب محضر پیامبر شده و سلام کردند، پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان‏ را داد، و برخى از هدایائى را که براى وى آورده بودند، پذیرفت.
نمایندگان پیش از آن که وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که‏ وقت نماز آنان رسیده است، پیامبر اجازه داد که نمازهاى خود رادر مسجد مدینه در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند (4) .
سیره‏ نویس معروف «برهان الدین حلبى‏» مى‏نویسد: پیامبر به آنان گفت من شما را به آئین توحید و پرستش خداى یگانه، و تسلیم در برابر اوامر او دعوت مى‏کنم، سپس آیاتى چنداز قرآن براى آنان خواند.
آنان در پاسخ گفتند: اگر مقصود از اسلام ایمان به خداى یگانه‏ است، ما قبلا به او ایمان آورده و به احکام وى عمل مى‏ نمائیم.
پیامبر در پاسخ آنان گفت: اسلام علائمى دارد چگونه مى‏گویید خداى یگانه را پرستش مى‏کنید در صورتى که شماها صلیب را مى‏پرستید و از خوردن گوشت‏ خوک پرهیز نمى‏کنید و مسیح را فرزند خدا مى‏دانید.
نمایندگان نجران گفتند: آرى او فرزند خداست زیرا مادر او مریم، بدون نزدیکى با کسى ، او را به دنیا آورد، ناچار باید او فرزند خدا باشد در این موقع فرشته وحى بر پیامبر نازل شد و این‏آیه را آورد:
(ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن ‏فیکون) (آل عمران: 59).
تولد عیسى از مادر بدون آن که کسى با او نزدیکى کند، نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش او هم فورا موجود شد(بنابراین ولادت مسیح بدون پدر دلیل برالوهیت او نیست).
مسیحیان نجران در مقابل منطق وحى ناگزیر شدند راه مجادله در پیش گیرند و پیشنهاد مباهله داده‏اند، در آن موقع پیک الهى نازل‏شد پیامبر را نیز به مباهله مامور ساخت، طرفین به فیصله دادن‏ مساله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد فردا همگى براى ‏مباهله حاضر و آماده شوند.
وقت مباهله فرا رسید و قرار بود که مباهله در نقطه خارج از شهر مدینه در دامنه صحرا انجام گیرد پیامبر از میان مسلمانان و بستگان زیاد فقط چهار نفر را براى مباهله برگزید و این چهار تن‏جز على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسى دیگر نبود.
سران هیئت نمایندگى نجران با یکدیگر گفتگو مى‏کردند و مى‏گفتند اگر محمد با شکوه مادى به میدان مباهله وارد شود، اعتمادى به ‏ادعاى او نیست، و اگر به وضع ساده همراه عزیزانش گام در صحراى ‏مباهله بگذارد، عمل او گواه بر اعتماد او به نبوت خویش است تا آنجا که عزیزان خود را به میدان مباهله آورده است، هنوز در این‏گفتگو بودند که چهره‏هاى معصومى براى آنان آشکار گشت همگى باهم‏ گفتند این مرد به دعوت خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرد دروغگو یا شاک عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى قرار نمى‏دهد و لذا با دیدن این وضع وارد شور شدند و از مباهله منصرف گشتند قرار شد هر سال مبلغى به عنوان جزیه (مالیات سرانه)بپردازند و در برابر آن حکومت اسلامى از مال و جان آنان دفاع کنند.
عائشه مى‏گوید: روز مباهله پیامبر اسلام چهارتن همراهان خود را زیر چادر مشکى رنگى، وارد کرد و این آیه را تلاوت نمود: (انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) زمخشرى‏ پس از بیان نکات آیه مباهله در پایان بحث مى‏ نویسد: سرگذشت‏ مباهله و مفاد این آیه بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء است‏و سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام مى‏باشد.
داستان مباهله بزرگترین سند فضیلت‏ براى اهل پیامبر است زیرا الفاظ و مفردات آیه حاکى است که همراهان پیامبر در چه پایه‏اى ‏از فضیلت قرار داشتند، زیرا پیامبر در این آیه، علاوه بر این که‏حسن و حسین علیهما السلام را فرزندان خود، و فاطمه(س)را یگانه‏زن منتسب به خاندان خویش مى‏خواند، از شخص على(ع)به عنوان‏«انفسنا» تعبیر مى‏کند و آن شخصیت عظیم جهان انسانى را به ‏منزله جان پیامبر مى‏داند، فضیلتى بالاتر از این که یک شخص از نظر معنویت و فضیلت‏به پایه‏اى برسد که خداوند بزرگ او را به‏منزله جان و روح پیامبر بخواند.

آیا این آیه گواه برترى امیرمومنان بر تمام مسلمانان جهان نیست؟

از روایاتى که از پیشوایان مذهبى ما وارد شده است، استفاده مى‏شود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فرد مسلمانى در مسائل مذهبى مى‏تواند با مخالفان خود به مباهله ‏برخیزد و شیوه مباهله و دعاى آن در کتابهاى حدیث وارد شده براى‏اطلاع بیشتر به کتاب «نورالثقلین‏» مراجعه بفرمائید (5) .
در رساله حضرت استاد علامه طباطبائى(ره)چنین مى‏خوانیم:
«مباهله یکى از معجزات باقى اسلام است و هر فرد با ایمانى به‏ پیروى از نخستین پیشواى اسلام، مى‏تواند در راه اثبات حقیقتى ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهان‏درخواست کند که طرف مخالف، را کیفر بدهد و محکوم سازد (6) .
در اینجا تذکر چند نکته‏ لازم است:
گذشته بر این که تمام مفسران و دانشمندان شیعه، موضوع مباهله ‏را در کتابهاى خود آورده‏اند از میان علماء و دانشمندان اهل‏تسنن شصت نفر در کتابهاى خود پیرامون این سرگذشت ‏سخنانى ‏گفته‏اند و نکاتى یادآور شده‏اند که برخى را یادآور مى‏شویم:
1 - مسلم بن حجاج در صحیح خود که دومین صحیح از صحاح ششگانه ‏است، مى‏نویسد:
«معاویه به سعد وقاص گفت: چرا على(ع)را سب نمى‏کنى؟ جواب‏داد: به خاطر سه خصلتى که على(ع)داشت و من آرزو مى‏کنم که یکى ‏از آنها را دارا بودم. او پس از سخنانى مى‏گوید: هنگامى که آیه ‏مباهله نازل گردید پیامبر على(ع) و فاطمه و حسنین علیهم السلام‏ را خواست وقتى همگى جمع شدند، پیامبر گفت: «اللهم هولاء اهلى‏» آنان اهل بیت من هستند (7) .
2 - حاکم نیشابورى در مستدرک خود مى‏گوید:
«اخبار متواتر از ابن عباس و غیره رسیده است که پیامبر دست ‏على و حسنین علیهم السلام را گرفت و فاطمه(س)را پشت‏سر قرار داد و رو به هیئت نمایندگى نجران کرد و گفت: «هولاء ابنائنا وانفسنا و نسائنا فهلموا انفسکم و ابنائکم و نسائکم ثم نبتهل ‏فنجعل لعنه‏ الله على الکاذبین‏» .
«اینان فرزندان ما و زنان و جانهاى ما هستند شما نیز برخیزید همانند آنها را بیاورید تا مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر گروه دروغگویان بفرستیم‏» (8) .
3 - ثعلبى در تفسیر خود مى‏نویسد:
«هنگامى که پیامبر وارد صحنه مباهله شد، حسین(ع)را در آغوش‏داشت و دست‏حسن(ع)را گرفته بود و دخت گرامى او فاطمه(س)پشت ‏سر پیامبر و على(ع)نیز پشت‏سر فاطمه گام بر مى‏داشتند در این موقع‏اسقف نجران گفت: «یا معشر النصارى انى لارى وجوها لو سالواالله ان یزیل جبلا من مکانه لازاله فلا تبتهلوا فتهلکوا» .
«همکیشان من ، من چهره‏هاى معصومى را مشاهده مى‏کنم که اگر از خداوند بخواهند که کوهى را از بیخ بکند، خدا دعاى آنان رامستجاب مى‏کند ، هرگز مباهله نکنید زیرا نابود مى‏شوید» (9) .
4 - زمخشرى در کشاف پس از نقل جمله‏هایى که از ثعلبى نقل‏کردیم، مى‏گوید:
«اسقف نجران افزود: به خدائى که جان من در دست او است، نابودى اهل نجران نزدیک شده است. اگر مباهله کنید لباس انسانیت‏از بدن شما کنده مى‏شود و به صورت حیوانات مسخ شده در مى‏آئید و صحرا براى شما کانونى از آتش خداوند که ریشه مسیحیان نجران رامى‏کند» (10) .
5 - ابن حجر از محدث معروف دارقطنى نقل مى‏کند که امیرمومنان‏ روز شوراى عمر، براى برترى خود بر اعضاء شورى با آیه مباهله‏احتجاج کرد و گفت: آیا در میان شما کسى هست که پیوند خویشاوندى‏وى با پیامبر از من نزدیک‏تر باشد، او را جان و نفس خود و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را زنان خود معرفى کند؟ همه‏اعضاء شورى به تصدیق على برخاسته و گفتند: نه هرگز جز تو کسى‏ را به این خصوصیت‏سراغ نداریم (11) .

نویسنده:استاد جعفر سبحانی

پی نوشتها:

1) البدایه والنهایه: ص 53 - بحارالانوار: ج‏21، ص 285.
2) منظور آیه «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سواء بینناو بینکم...» (آل عمران: 64)- بحارالانوار: ج‏21، ص 287.
3) تاریخ یعقوبى: ج‏2، ص 66.
4) سیره حلبى: ج‏3، ص 239.
5) نورالثقلین: ج‏1، ص 292 - 291.
6) در برخى از روایات اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است،به اصول کافى، کتاب دعا، باب مباهله،ص 538 مراجعه فرمائید.
7) صحیح مسلم: ج‏7، ص 120.
8) مستدرک ج‏3، ص 150.
9) عمده ابن بطریق، ص 95.
10) کشاف: ج‏1، ص 193.
11) صواعق: ص 154.

منبع:ماهنامه مکتب اسلام

نظرات (۴)

بسیار عالی
موفق باشید

سلام

رایگان سایت بسازید و با دیگر سایت ها رقابت کنید و جایزه برنده بشید

​snur.ir

آجرک الله.

۱۰ مرداد ۰۰ ، ۱۳:۵۳ سیّد محمّد جعاوله

خدا  قوت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">