محجبه

محجبه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۸ خرداد ۰۲، ۲۰:۳۶ - ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
    روحشون شاد
  • ۱۴ فروردين ۰۲، ۱۱:۱۴ - افسانه امیرعبدالهیان
    ممنون عالی
نویسندگان

۱۰۲ مطلب با موضوع «پوشش» ثبت شده است

۲۲آذر

سلام

حتما نظر و احساستون را نسبت به این مطلب بنویسید. من که با خوندنش بغضم ترکید و اشکام جاری شد.

در ماشین رو بست...

حواسش نبود...

چادرش گیر کرده بود به در ماشین...

ماشین حرکت کرد...

همراه چادرش کشیده شد رو زمین..

چادر از سرش کشیده شد...

چندتا مرد هراسون دویدنو زدن به بدنه ی ماشین

حاجی واستا...نگه دار...

چادرش خاکی شد

چادرش پاره شد

علی رضا عظیمی راد
۲۱مرداد

مارتین ایندیک محقق آمریکایی و یکی از مقامات بلند پایه آمریکایی:
هر زن محجبه در کوی و برزن ایران،به منزله پرچم جمهوری اسلامی است
لذا ما برای براندازی این نظام باید این حجاب را سست کنیم
دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم،بلکه باید حجاب را از سر زنان برداشت و از این طریق می توان نظام اسلامی ایران را نابود کرد .

 

چقدر چفیه ها خونی شد تا چادری خاکی نشود

      

ما را دنبال کنید

علی رضا عظیمی راد
۱۹مرداد
دختر با ناز به خدا گفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان جلوه گر نکنم؟


خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم

دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم. اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
علی رضا عظیمی راد
۱۱مرداد

برای دریافت و مشاهده نماهنگ، اینجا کلیک نمائید

علی رضا عظیمی راد
۰۶مرداد

علی رضا عظیمی راد
۲۲تیر

داستان مباهله، داستان حقانیت پیامبر (ص) و آل او را که شنیدید، بعد از فرستادن دعوت نامه از سوی پیامبر به مسیحیان نجران برای گرویدن به دین اسلام، گروهی از علمای این دیار برای دیدار با پیامبر اکرم (ص) درحالى که لباس هاى تجملى ابریشمى و حریر و بر تن‏ و زیور آلات و انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده‏ به پیامبر سلام کردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود و آنها را نپذیرفت، ولی نجرانی ها علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمان‏ بن عفان و عبدالرحمان بن عوف که سابقه آشنائى با آنان را داشتند، تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند که حل‏ این گره به دست على بن ابى طالب(ع)است، آنان به امیرمومنان ‏مراجعه کردند، على(ع)در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهاى ‏خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیائید. در این صورت مورد احترام و تکریم قرار خواهیدگرفت‏.
نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر و زیور آلات طلا، شرفیاب محضر پیامبر شده و سلام کردند، پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان‏ را داد، و برخى از هدایائى را که براى وى آورده بودند، پذیرفت و  به آنها فرمود که من آن زمان شیطان را در آن لباس ها همراه شما دیدم .

بله، درسته اینه سیره پیامبر (ص) که ما مسلمانان می بایست از آن الگو برداری و تبعیت کنیم، سیره ای که پیامبر (ص) در برابر مسیحیان نیز به آن پایبند بود، ولی آیا در جامعه اسلامی ما این موارد رعایت می شود، آیا الگوی ما اسلامی است یا غربی..

به نظر شما وقتی ما با این پوشش ها در جامعه رفت و آمد می کنیم دل امام زمانمان را به درد نمیاریم، آیا با این پوشش امام زمان جواب سلام ما را می دهد.

کمی بیشتر تفکر کنیم..

تفکر، تفکر، تقکر.....

----------------------------------------


مطالب مرتبط

 

داستان مباهله

اهمیت واقعه مباهله

مباهله در کلام معصومین (علیهم السلام)

مباهله رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) با مسیحیان نجران

 

 

علی رضا عظیمی راد
۱۹تیر

"محجبه ها سلام"

امروز براتون یه سوال زیبا مطرح کردم تا تو یک جمله کوتاه بهش جواب بدین
"حجاب یعنی..."


حالا رواین سوال فکر کنید و در قالب یه جمله زیبا جواب بدید

حتما جمله شما در قالب یه فایل گرافیکی در همین مطلب به اشتراک گذاشته خواهد شد.

علی رضا عظیمی راد
۰۶تیر

تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده‌اش توی اتوبوس نشسته بودم یه دختر کوچولوی 5-6 ساله هم به خاطر نبود جا دور از
مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس دختر کوچولو روسری‌اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.

 

دختر محجبه

خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد می‌زد با افسوس گفت: توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟ از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمی‌شه بچه؟ همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده می‌شدیم دختر کوچولو گره روسری‌اش رو سفت‌تر کرد و محکم و با اقتدار گفت: (چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)

 

دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت...
 
علی رضا عظیمی راد