سلام
حتما نظر و احساستون را نسبت به این مطلب بنویسید. من که با خوندنش بغضم ترکید و اشکام جاری شد.
سلام
حتما نظر و احساستون را نسبت به این مطلب بنویسید. من که با خوندنش بغضم ترکید و اشکام جاری شد.
مارتین ایندیک محقق آمریکایی و یکی از مقامات بلند پایه آمریکایی:
هر زن محجبه در کوی و برزن ایران،به منزله پرچم جمهوری اسلامی است
لذا ما برای براندازی این نظام باید این حجاب را سست کنیم
دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم،بلکه باید حجاب را از سر زنان برداشت و از این طریق می توان نظام اسلامی ایران را نابود کرد .
چقدر چفیه ها خونی شد تا چادری خاکی نشود
داستان مباهله، داستان حقانیت پیامبر (ص) و آل او را که شنیدید، بعد از فرستادن دعوت نامه از سوی پیامبر به مسیحیان نجران برای گرویدن به دین اسلام، گروهی از علمای این دیار برای دیدار با پیامبر اکرم (ص) درحالى که لباس هاى تجملى ابریشمى و حریر و بر تن و زیور آلات و انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده به پیامبر سلام کردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود و آنها را نپذیرفت، ولی نجرانی ها علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمان بن عفان و عبدالرحمان بن عوف که سابقه آشنائى با آنان را داشتند، تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند که حل این گره به دست على بن ابى طالب(ع)است، آنان به امیرمومنان مراجعه کردند، على(ع)در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهاى خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیائید. در این صورت مورد احترام و تکریم قرار خواهیدگرفت.
نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر و زیور آلات طلا، شرفیاب محضر پیامبر شده و سلام کردند، پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان را داد، و برخى از هدایائى را که براى وى آورده بودند، پذیرفت و به آنها فرمود که من آن زمان شیطان را در آن لباس ها همراه شما دیدم .
بله، درسته اینه سیره پیامبر (ص) که ما مسلمانان می بایست از آن الگو برداری و تبعیت کنیم، سیره ای که پیامبر (ص) در برابر مسیحیان نیز به آن پایبند بود، ولی آیا در جامعه اسلامی ما این موارد رعایت می شود، آیا الگوی ما اسلامی است یا غربی..
به نظر شما وقتی ما با این پوشش ها در جامعه رفت و آمد می کنیم دل امام زمانمان را به درد نمیاریم، آیا با این پوشش امام زمان جواب سلام ما را می دهد.
کمی بیشتر تفکر کنیم..
تفکر، تفکر، تقکر.....
----------------------------------------
مطالب مرتبط
تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کنندهاش توی اتوبوس نشسته بودم یه دختر کوچولوی 5-6 ساله هم به خاطر نبود جا دور از
مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس دختر کوچولو روسریاش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت: توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟ از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟ همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم دختر کوچولو گره روسریاش رو سفتتر کرد و محکم و با اقتدار گفت: (چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)